شکوفاشکوفا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

شکوفا و خاله انقه

شکوفا ومسواک

امروز شکوفا با ماژیکهایی که خاله اینقه براش خریده بود حسابی بازی کرد. شکوفا از دیدن رنگها به وجد اومده بود. خاله اینقه وقتی از سر کار اومد واسه شکوفا چشم چشم دو ابرو کشید.شکوفا از مسواک زدن خیلی خوشحال میشه وخاله اینقه هم هر شب برای شکوفا مسواک میزنه.شکوفا مسواک رو از دهن خاله اینقه  با تعجب در میاره ونگاه میکنه.
5 خرداد 1390

شکوفا وخاله اینقه ها

امروز شکوفا و خاله اینقه پیش هم بودند.شکوفا امروز طبق هر روز هیجان زده بود.همه اش این ور اون ور میرفت.تا خاله اینقه برای انجام کاری از شکوفا دور میشد شکوفا تند تند وبا هیجان دنبال خاله اینقه می اومد.شب که خاله اینقه شکوفا از سر کار اومد خیلی باشکوفا بازی کرد. خاله اینقه وشکوفا هر دو به وجد اومده بودند. خاله اینقه واسه شکوفا یک بسته ماژیک خریده بود تا شکوفا نقاشی بکشه.    شکوفا وخاله اینقه انقدر هیجان زده بودند که هر دوشون تا دیر وقت بیدار بودند.         ...
4 خرداد 1390

شکوفا ودنیای جدید

سلام .امروز شکوفا با مامانش رفتند سبزی خریدند.شکوفا خیلی شیطون شده اون دوست داره هر جا ما میریم بیاد.چون اصلا تنهایی رو دوست نداره. شکوفا از ایین به بعد دوست داره خودش همه چیز رو تجربه کنه کشف دنیای جدید براش خیلی جالبه هر وسیله جدید برای شکوفا دنیایی از شگفتیها دارد.       شکوفا اصلا به عروسک علاقه ای نداره .اون بیشتر به وسایل برقی علاقه داره. هر چیز جدیدی رو که میبینه ابتدا تو دستش میگیره واون  رو لمس مکنه واگه از اون خوشش بیاد شروع به وارسی کردن اون میکنه واگه خوشش نیاد اون رو به حال خودش میگذاره.خلاصه اینکه شکوفا در حال کشف دنیای جدیدش هست. ...
2 خرداد 1390

شکوفا در مطب دکتر

سلام امروز شکوفا به همراه مامان وخاله اینقه برای چکاپ شکوفا به مطب دکتر سمعیی پزشک اطفال رفتیم. یکی از نی نی ها که داخل مطب بود موقع معاینه دکتر خیلی گریه کرد.مامان وخاله اینقه خیلی ناراحت شدند. مامان شکوفا رو به بیرون مطب برد تا شکوفا صدای گریه های نی نی رو نشنوه.وقتی مامان وخاله اینقه شکوفا رو برای معاینه به اتاق دکتر بردند ابتدا دکتر شکوفا رو وزن کرد. شکوفا خیلی متعجب بود.بعد مامان شکوفا رو برای اندازه گیری قد روی تخت گذاشت شکوفا چنان با صدای بلند زد زیر گریه که با هیچ ترفندی ساکت نشد. دکتر هم گفت که این طبیعیه. کلی طول کشید تا شکوفا اروم شد وبعد از اون شروع کرد به لبخند زدن دکتر هم گفت که همه چیز نرماله موقع برگشت ما با اتوبوس برگشتیم ...
31 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

امروز خاله اینقه کشف کرد که من دندون درآوردم وای مرسی خدا جونم که به من دندون دادی از پسر دایی شنتیا هم ممنونم که نی نی وبلاگ رو به من معرفی کرد راستی پسر دایی جونم خیلی وقت پیش دندون دراورده. دلم براش تنگ شده. مامانم، خاله هام و مامان بزرگم خیلی ذوق کردند مامانم به بابام زنگ زد و اطلاع داد بابایی هم خیلی خوشحال شد.    
30 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

سلام. با اینکه سعی میکنم خیلی مواظب شکوفا باشم ولی امروز چند تا اتفاق برای شکوفا افتاد اول صبح سر شکوفای مهربون محکم به مبل خورد وحسابی باد کرد بعد دست کوچولوش لای دسته رادیو گیر کرد. وبعد سرش محکم به زمین خورد ولی شکوفا در این مورد اصلا به روی خودش نیاورد عکس شکوفا رو هم امروز خاله شهلا گذاشته.دستش درد نکنه. ...
30 ارديبهشت 1390

موهای شکوفا

سلام شکوفا جونم.چطوری .امروز خیلی شیطونی کردی.الهی قربون شیطونیهای قشنگت برم.امروز خیلی ما رو به وجد اوردی.همگی ما از بازی کردن با تو سیر نمیشیم.اونقدر شیرین کاری میکنی که مارو بیشتر عاشق خودت میکنی.امروز مادربزگ جلوی موهاتو کوتاه کرد.خیلی ناز شدی.ما باید بیشتر مواظب تو باشیم چون تو مدارای شخصیت مستقل شدی ودوست داری کارهاتو به تنهایی انجام بدی.
29 ارديبهشت 1390

شکوفای مهربون ما

سلام شکوفا جون.الهی فدای شیطونیات بشم که دیگه یه جا بند نمیشی.چون تازه چهار دست وپا راه رفتن را یاد گرفتی.خیلی شور وشوق داری که مدام به همه جا سر بزنی.چند بار هم به پشت افتادی وسرت محکم به زمین خورده.می دونم که بازی کردن رو خیلی دوست داری.خاله شهلا هر وقت از سر کار میاد خونه حسابی باهات بازی میکنه.چون خیلی خیلی دوست داره.از بسکه طنازی می کنی.ما باید از ایین به بعد بیشتر با تو بازی کنیم.
28 ارديبهشت 1390