شکوفاشکوفا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

شکوفا و خاله انقه

راه رفتن شکوفا

سلام. شکوفا جون بالاخره ٢٦ مرداد راه رفتن رو شروع کرد و21شهریور برای اولین بار همراه پدر ومادرش توی خیابون قدم زدن رو تجربه کرد. شکوفا خیلی با علاقه وبا مزه راه میره.وخودش هم از راه رفتن خودش خیلی خوشحاله.وموقع راه رفتن به پاهاش نگاه میکنه. شکوفا صبحها وقتی از خواب بیدار میشه با ذوق وشوق شروع به راه رفتن میکنه.و تا موقع خواب فقط راه میره.خاله اینقه شکوفا رو به بیرون میبره.وشکوفا با دیدن گربه ها وکنجشکها به وجد مییاد ودنبال اونها میدوه.ولی چند روز پیش با دیدن یک مرغ اول بهش خوب نگاه کرد ولی بعدش از اون ترسید.خلاصه ما هم از راه رفتن شکوفا حسابی هیجان زده شدیم.واز اینکه میبینیم که یک ادمی به این کوچولویی داره راه میره خیلی به وجد میاییم. ...
1 مهر 1390

خواب بابا بزرگ

بابا بزرگ شکوفا دیشب خواب دیده که شکوفا داره راه میره اخی .ما خیلی دوست داریم که شکوفا جون زودتر راه رفتن رو تجربه کنه. امروز هم شکوفا خونه ی عموش سه قدم بدون کمک برداشته وبعد پریده بغل بابایی.امروز شکوفا دقیقا یک سال و هفده روزه بوده.وای شکوفا جونم مرسی که دیگه کم کم داری روی پاهای کوچولوی خودت راه میری ...
21 مرداد 1390

فر شته اسمونی

شکوفا جون امروز با مامان و بابا ش رفتنن دکتر برای چکاب ماهانه. دکتر هم گفته شکوفا تا یک سال دیگه فقط یک یا دو کیلو وزن اضافه میکنه. شکوفا از وقتی که شروع به راه رفتن با کمک دیوار ودیگر وسایل خونه کرده. همه چیز رو میگیره وابتدا مدتی باهاش بازی میکنه وبعد به سراغ وسیله دیگه ای میره واگه دستش به اون وسیله نرسه به ما میفهمونه که اون وسیله رو میخواد خلاصه شکوفا این روزا دوست داره همه چیز رو کشف کنه.ما هم از اینکه این لحظه ها رو با شکوفا تجربه میکنیم خیلی خوشحالیم وخدا جون رو شکر میکنیم به خاطر وجود این فرشته اسمونی. ...
20 مرداد 1390

خواب خاله اینقه

سلام. شکوفا جون کم کم داره بزرگ میشه.واین برای خاله های شکوفا خیلی لذت بخشه. دیشب خاله اینقه خواب دید که شکوفا جون داره راه میره اخه شکوفا هنوز به طور کامل نمیتونه راه بره .شکوفا با کمک گرفتن از دیوار ومبل از این طرف به اون طرف دیوار ومبل میره. گاهی وقتها هم خاله ها دستای کوچولوی شکوفا رو میگیرن و شکوفا رو تا تی تاتی راه میبرن. شکوفا هم به پاهاش نگاه میکنه وصدایی شبیه به تا تی از خودش در میاره.الهی قربون اون صدای نازکت بشم. خاله جون.ایشالا دویدنت. ...
17 مرداد 1390

بدون عنوان

سلام.امشب شکوفا رفت خونه   خودشون.وقتی بابای شکوفا اومد دنبالشون شکوفا با دیدن باباش حسابی ذوق زده شد. الان هم جاش خیلی خالیه.اخه شکوفا هر چی که بزرگتر میشه شیرین کاریاش هم بیشتر مشه. .شکوفا هر چی که میخواد بخوره اول به ما تعارف میکنه.و ما هم باید حتما از دستش بگیریم.واگر نگیریم اون دستش رو همون جوری نگه میداره.شکوفا جدیدا اذون هم میگه.وتا کسی رو میبینه که چادر پوشیده دستش رو میذاره روی گوشش و شروع به داد زدن میکنه. امروز وقتی مامان شکوفا از سر جلسه امتحان اومد خونه شکوفا با دیدن مامانش زد زیر گریه وای که چه قدر خاله ها با دیدن این صحنه هیجان زده شده بودن.خاله شهلا فوری شکوفا رو داد به مامانش خاله ها از این صحنه به عنوان اشک شوق شکوفا ...
16 مرداد 1390

واکسن یک سالگی شکوفا

سلام به همه نی نی ها. امروز شکوفا واکسن یک سالگی شو زد هورا هورا شکوفا خیلی کم گریه کرد.خاله ها ومامان شکوفا نگران بودند که شکوفا اذیت بشه ولی خوشبختانه شکوفا زیاد بی قراری نکرد. الهی شکر خدا جون. ولی دکتر گفته احتمالا بعد از یه هفته شاید تب کنه .ایشالا که تب نکنه. الان هم شکوفا وخاله شهلا خوابن شب به خیر نی نی ها ...
10 مرداد 1390

شکوفا یک ساله شد

سلام به همه نی نی ها.یه خبر شکوفا بالاخره یک ساله شد. هورا هورا شکوفا چهار مرداد یک سالش تموم شد.الهی خاله قربون یک سالگیت بره. ولی فعلا به خاطر مامان شکوفا که امتحان داره جشن نگرفتیم .ایشالا یه هفته دیگه واست جشن اولین سال تولدت رو میگیریم. ...
8 مرداد 1390

بدون عنوان

سلام دوستام من هفته گذشته برای اولین بار با مامانم رفتیم بنگاه املاک. من دیگه میتونم سرپا بایستم البته برای حدود یک دقیقه. منتظر روزی هستم که بتونم براحتی راه برم این روزا با مامان بزرگ و بابا بزرگم رفتیم پارک. چند شب پیش هم با مامانم، مادر بزرگم و عمه ندا رفتیم خونه خاله بابام. تولد مهشاد بود حسابی با امیر مهدی و محمد مهدی بازی کردیم خیلی خوش گذشت جاتون خالی به امید دیدار
19 تير 1390

شکوفا به سلمانی میرود

شکوفا روز جمعه یعنی سوم تیرماه برای اولین بار به سلمانی رفت و موهایش را کوتاه کرد خیلی بهش میاد جاتون خالی که ببینید چقدر خوشگل شده. شکوفا مثل ÷سرا کچل کرده ولی عجیبه که چقدر زیباتر شده.
5 تير 1390