شکوفاشکوفا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

شکوفا و خاله انقه

بدون عنوان

دیشب شکوفا خونه خاله حمیراکلی  بازی کرد وشعر یاران  یارا رو خوند وهمه اونو تشویق کردن.اول محمد طه پسردایی بابارضا شعرخوند ...
15 آذر 1392

قلک شکوفا

سلام دوستم.دیشب که از بیرون برگشتیم  مامانم قلکم رو اوردوچون پرشده بود اونو پاره کردیم اخ جون کلی پول جمع کردم.این اولین ّباری بود که قلکم رو میشکنم اخه تا حالا قلک نداشتم. مامان جون و ییو وباباو مامانم همه پولا رو تا کردن منم با سکه ها بازی کردم. ...
15 آذر 1392

شکوفا وسفره چیدن

سلام.امروز ظهر مهمون داشتیم شمسی خانم دوست خانوادگی مامان جونه خیلی خانم مهربونیه.من کمک مامانم کردم و سفره رو چیدم .تو تمام ظرفای سالاد هم سالاد کشیدم.راستی پلو رو هم من پاک کردم مامانم کلی خوشحال شد. ...
14 آذر 1392

بدون عنوان

سلام دوستم.امروزامامانم موهام برای اولین بار دو تا گیس بافت البته قبلا هم دیدین جون (خاله شیرین)یدونه گیس واسم بافته بود.خیلی ناناز شده بودم.با مامانم رفتیم اداره خاله بابا رضا اون خانم دکتره.به مامانم گفتم منم ایشالا میخواهم دکتر بشم مثل خاله.راستی بچه ها امروز عروسکم گم شد فکر کنم تو مغازه قنادی جا گذاشتم وقتی برگشتیم پیداش کردم خیی خوشحال شدم .اخه خیلی دوسش داشتم خانم خرگوشه رو دایی شاهرخ بهم هدیه داد.من وقتی که ملایر بودم خونه مامان جونم ی روز دایی جون اومد خونه مامان جون و ی ادم اهنی برای امیرعلی پسردایی جون شهرام و ی خرگوش خانم برای من اورد.یادش ب خیر ...
12 آذر 1392

بدون عنوان

با مامانم رفتیم سینما فیلم  عملیات مهد کودک چون امروز سه شنبه ست نیم بها بود.ولی به جز من و مامانم هیچکس نیومده بود.فیلم هم اکران نشد.چه حیف مامانم واسم بستنی خرید.تو  سینما فروشگاه هست رفتیم اونجا مامانم دوتا چراغ دکوری خرید.هرچی وقت تلف کردیم تا به حد نساب برسیم ولی خبری نشد ماهم اومدیم خونه ...
12 آذر 1392

گم شدن عروسک شکوفا

امروز عروسکم خانم خرگوشه رو گم ک ردم.فکر کنم تو قنادی جاگذاشتم بامامانم رفتیم اونجا وقتی پیداش کردم خیلی خوشحال شدم.اخه اونو دایی جون شاهرخ بهم هدیه داده بود.ی بار وقتی ملایر خونه مامان جون بودیم ادم اهنی واس امیرعلی وخانم خرگوشه رو واس من هدیه داد.من و امیرعلی(پسر دایی شهرام)خیلی ذوق کردیم.یادش بخیر. ...
12 آذر 1392