اولین داستان خاله اینقه برای شکوفا
چند روزی میشد که دندون سارا کوچولو درد میکرد..سارا کوچولو چندتا از دندونهای شیریش سیاه شده بودسارا کوچولو چون به حرف مامان وباباش گوش نکرده بود وبعد از غذا دندوناشو مسواک نمی کردباعث خراب شدن دندوناش شده بود.مامانش سارا کوچولو رو پیش دکتر برده بود ودکتر هم گفته بود تنها راه حل مسواک کردن دندونهاشه.ولی سارا کوچولو باز از مسواک زدن دندونهاش سرباز میزد.سارا کوچولو از مزه خمیر دندون بدش می اومد.تا اینکه مادرش به کمک دکتر تصمیم گرفتند ابتدا سارا کوچولو مسواک بدون خمیر دندون بزنه.وبعد کم کم خمیر دندون به مسواک اضافه بشه.یک هفته تمام سارا کوچولو به کمک مادرش مسواک بدون خمیر دندون میزد. وبعد از یک هفته کم کم خمیر دندون به مسواک سارا کوچولو اضافه شد.ابتدا سارا کوچولو نمیدونست که مسواکش خمیر دندون داره.ولی متوجه یک طعم خیلی خوب توی دهانش شده بود.واز مادرش سوال کرد که این مزه خوب روی مسواکش چیه؟و مادش گفت که این طعم خمیر دندونه وسارا کوچولو خیلی تعجب کردچون اصلا تصور نمی کرد مزه ای که اونقدر خوب بوده ودر دهانش حس کرده مزه خمیر دندون بوده باشه.سارا کوچولو از اون روز به بعد هر روز بعد از غذا مسواک میزد.چون از مزه خمیر دندون خیلی خوشش اومده بودوفهمیده بود که برای سلامتی دندوناش خیلی مفیدهسارا کوچولو با مسواک زدن بعد از هر غذا از خراب شدن بقیه دندونهاش جلوگیری کرد.وبه دوستهاش که مسواک نمیزدند روش خودش رو توصیه میکرد.وتصمیم گرفت دیگه قبل از اینکه چیزی رو امتحان نکرده ازش نترسه. ودر موردش قضاوت نکنهاین بود اولین داستان خاله اینقه برای شکوفاامیدوارم شکوفا کوچولوی ما به موقعش دندونهاشو مسواک بزنه.خاله اینقه مطمئنه